25 رجب، سالروز شهادت هفتمين خورشيد هدايت، بابالحوائج حضرت موسي بن جعفر (ع) را تسليت و تعزيت عرض مينماييم
امام موسي كاظم عليهالسلام ، هفتمين ستارهي هدايت در آسمان امامت و نهمين گل از شاخسار عصمت است. ايشان در سال 128 ق در سرزمين اَبْواء در نزديكي شهر مدينه متولد شدند و جهان را به نور حضور خود منور ساختند. آن حضرت در بيست سالگي با شهادت جانسوز پدر بزرگوار خود امام جعفر صادق عليهالسلام رداي امامت را بر دوش گرفتند. مدت امامت آن امام هُمام 35 سال بود كه سرشار از فشارها و آزار حاكمان جابرپيشهي آن زمان بود كه بر آن يگانهي عصر، ظلم بسياري روا كردند.
دورهي حيات امام موسى بن جعفر عليهالسلام عصر سياهى و تباهى بود و به سبب اوج گرفتن حاكميت عباسيان، جامعهي اسلامى به شدت از معيارهاى الهى تهى شده بود. امام در عصرى مىزيست كه خلفا و فرمانروايانى كه بايد الگوى تقوا باشند و در راه دين و تعالى جامعهي دينى بكوشند، در فساد هزار و يك شب بغداد غرق و به بزرگترين عامل سياهى و تباهى جامعه تبديل شده بودند.
در اين عصر كه به عصر هارونى معروف است، همهي تبهكاريها به نام دين انجام مىگرفت و خليفه در ظاهر مدعى حمايت از دين و رهبرى جامعهي دينى بود؛ ولى رفتار او و اطرافيانش نه تنها هيچ تناسبى با معيارهاى دينى نداشت، بلكه دقيقاً با دستورات و ارزشهاى دين در تضاد بود. گرچه رفتار هارون و اطرافيانش مغاير با اصول تعاليم دين بود، ولى او توانست بخش بزرگى از جامعه را بفريبد و خود را جانشين رسول خدا (ص) معرفى نمايد. گروهى نيز با تهديد و تطميع تسليم شده بودند و مخالفتى نمىكردند. در اين اوضاع و احوال، فقط كسانى كه در روشنايى نور ولايت امام كاظم (ع) قرار داشتند، توانسته بودند در راه مستقيم دين گام بردارند و از هر نوع انحرافى مصون بمانند.
با همهي تبليغاتى كه هارونيان داشتند تا خود را جانشين رسول خدا (ص) و ادامه دهندهي راه آن بزرگوار معرفى كنند، افراد بصير جامعه دو جريان كاملاً متمايز در برابر خويش مشاهده مىكردند. نخست جريانى كه به ظاهر قدرت را در دست داشت و عامل سياهى و تباهى بود و جريان دوم كه رهبرى آن با امام كاظم (ع) بود و با استمرار خط راستين ولايت، بر قلبهاى مردم آگاه حكومت مىكرد و هر روز حوزهي نفوذش بيشتر مىشد؛ زيرا فروغ فروزان ولايت هر روز عرصههاى بيشترى از جامعه را روشن مىكرد.
مردم جامعهي آن روزگار بدان جهت دل به امام كاظم مىسپردند و به خط ولايت تمايل نشان مىدادند كه در هر زمينه با دو رفتار كاملاً متضاد رو به رو مىشدند. مردم از يك سو داستان فساد هزار و يك شب هارون و اطرافيانش را مىشنيدند و شبهاى لبريز از معصيت و عيش و طرب كاخهاى بغداد را مشاهده مىكردند و از سوى دگر از نالهها و مناجات شبانهي امام كاظم (ع) آگاه مىشدند و مىشنيدند كه آن امام بزرگ عبادت و راز و نياز شبانه با محبوب را آن قدر استمرار مىدهند كه آن را به فريضهي صبحگاهى متصل مىكنند و بعد از آن نيز تا طلوع آفتاب به عبادت و نيايش ادامه مىدهند. آرى، مردم از يك سو در دل تاريك شب صداى خنياگران و دختركان غزلخوان را كه ساز مطربان و نعرهي دلقكان آن را همراهى مىكرد، از كاخهاى هارونى بغداد مىشنيدند و از سوى ديگر از شكوهي خلوت امام كاظم (ع) در زندان آگاه مىشدند و يا اينكه از اين و آن مىشنيدند كه امام كاظم (ع) شبها دنياى ديگرى دارند و اگر در زندان باشند، آنجا را به مناى مناجات تبديل مىكنند و اگر خارج از زندان به سر مىبرند. در دل تاريك شب سكوت مسجد و منزل را مىشكنند و با زاريهاى خويش همه را به مبدأ هستى و حقيقت و معنويت متوجه مىكنند.
تضاد رفتار الهى امام كاظم (ع) با رفتار شيطانى هارونيان در همهي زمينهها آشكار بود و با آنكه آنها مىخواستند با پردهي نفاق و تزوير روى اعمال شيطانى خويش را بپوشانند و ماهيت رفتار خود را پنهان كنند؛ ولى نور وجود امام كاظم (ع) چنان تابان و پر فروغ بود كه اجازهي استتار به آنها نمىداد و زشتى رفتار هارونيان با تمام ظاهرآرايى در برابر رفتار الهى امام رنگ مىباخت و چيزى جز رسوايى به بار نمىآورد. به عنوان مثال، هارونيان نيز براى فريب مسلمانان در سال، حج مىگذاردند؛ ولى حج آنها نيز چيزى كمتر از شبهاى معصيتآلود آنها در كاخهاى بغداد نداشت؛ آنها حج را به يك سفر تفريحى و لبريز از عيش و نوش تبديل مىكردند و با اموالى كه از مسلمانان گرفته بودند، كاروان تجمّل و تبذير به راه مىانداختند.
در برابر چنين رفتار هارونيان، مردم امام كاظم (ع) را نيز مشاهده مىكردند كه هر بار به قصد برگزارى حج از مدينه به سوى مكه حركت مىكرد. تمام يا بخش بزرگى از راه بين مكه و مدينه را در آن هواى گرم پياده طى مىكرد و اين پيادهروى در هر سفر بيش از بيست شبانهروز بود.
مردم روزگار امام در زمينهي نوع نگرش به دنيا و تعينات و اموال دنيايى تباين آشكار و حيرتانگيزى بين هارونيان مدعى جانشين رسول خدا (ص) و امام كاظم (ع) مىديدند. مردم مىديدند كه هارونيان با فشار و آزار از مردمى كه در قلمرو آنها زندگى مىكنند به قدرى مال و ثروت گرفتهاند كه به قول خود هارونيان اگر تا ده پانزده سال هيچ مالياتى از مردم نگيرند، مىتوانند دستگاه عريض و طويل خلافت را به نحو شايسته اداره كنند و لشكر و سپاه خويش را از نظر آذوقه و ساير نيازمنديها، در بهترين شرايط نگه دارند. مسلمانان مشاهده مىكردند كه ولع ثروتاندوزى در ميان هارونيان به قدرى است كه عايدات سالانهي زنان آنها بيش از هزينه و مخارج لشكرها و سازمانهاى ادارى خلافت است و حتى غلامان و كنيزكان در طلا و ثروت غوطهور شدهاند.
در همين حال مردم امام موسى بن جعفر (ع) را مىديدند كه نه تنها هيچ درهم و دينارى براى خود نمىاندوزد و همهي آنچه را كه به دست مىآورد در راه خدا به نيازمندان مىبخشد، بلكه ديگران را نيز ترغيب مىكند كه براى رسيدن به مقام كمال انسانى از بخشش به بينوايان دريغ نكنند و تحت لطف و حمايت حضرت احديت با خوشرويى به نيازمندان يارى كنند.
به هر حال، مردم در همهي زمينهها شاهد تضاد آشكار بين خط روشن ولايت و امامت از يك سو و خط نفاق و ضلالت از سوى ديگر بودند؛ به ويژه آنكه امام تضادها و تفاوتهاى حق و باطل را با مهارت براى مسلمانان تعليم مىفرمودند تا زمينهي ذهنى و معرفتى را براى درك بهتر آنها از تضاد خط ولايت و خط ضلالت فراهم آورند و آنها را به سوى سعادت و هدايت متوجه كنند.
مردم نيز هر روز كه مىگذشت با گوهر وجود مقدس امام بيشتر آشنا گرديده و پيوسته در صدد بودند كه از عطر ولايت بهتر و بيشتر بهرهمند شوند و جانهاى خويش را در معرض نسيم معنويت امام قرار دهند.